آداب و رسوم ازدواج در ايران قديم | مراسم ازدواج در قديم
آداب و رسوم ازدواج در قديم
يکي از اعتقادات در رابطه با بخت گشايي اين بود که وقتي فرد پنبه زني را به داخل خانه براي کار مي آوردند . منتظر مي شدند تا پنبه زن به منظور انجام عملي براي مدتي دست از کار بکشد و در اين هنگام فوراٌ دختر دم بخت خانه را دور از چشم پنبه بزن آورده و از توي کمان پنبه زني عبورش مي دادند و معتقد بودند که به زودي زه کمان وي پاره خواهد شد و به اين ترتيب نيز بخت دخترشان باز مي شود . در صورت پاره شدن چله کمان ، جازدن آن کار بسيار مشکلي براي پنبه زن ها بود و به همين خاطر پنبه زن ها سعي مي کردند تا جايي که ممکن است کمانشان را رها نکنند تا دست هيچ دختري به آنها نرسد و باعث پاره شدن زه کمان آنها نشود . براي بخت گشايي کار ديگري نيز مي کرده اند و آن اينکه هر گاه درون خانه و يا در منزل همسايگان ، براي نذر گوسفندي مي کشتند . مادري که مي خواست هر چه زودتر دخترش به خانه بخت برود . چادر دخترش را به همراه مقداري پول و با يک کله قند به قصاب مي داد و از وي مي خواست که چادر دخترش را از درون روده گوسفندي عبور دهد و بر اين اعتقاد بودند که دختر با سر کردن آن چادر ، به زودي بختش باز مي شود .
ورود با کاسه آب
دختر دم بخت و مورد نظر مدتي پس از ورود خواستگاران با کاسه اي آب وارد اتاقي که در آنجا خواستگاران نشسته بودند مي شد و آب را به آنها تعارف مي کرد و کناري مي نشست، در اين هنگام يکي از زنان خواستگار(که معمولاً مسن تر و با تجربه تر بود) به نزد دختر رفته و چادر يا چارقد او را کنار مي زد و دستي به سرش مي کشيد و موهايش را جا به جا مي کرد تا مطمئن شود دختر کم مو يا موهايش عاريتي نباشد پس از طي اين تشريفات و مورد پسند واقع شدن دختر، خواستگاران به خانه برگشته و آنچه ديده و مشاهده کرده بودند با جواني که قصد ازدواج داشت در ميان مي گذاشتند در صورت موافقت وي، پدر داماد همراه با چند تن از بزرگان و ريش سفيدان فاميل به خانه دختر رفته و به اصطلاح شيريني مي خوردند.
داماد هفت نوع پارچه براى هفت دست لباس عروس خريداري مي کرد
لباس عروس بهوسيله داماد خريدارى مىشد که عبارت بود از هفت نوع پارچه براى هفت دست لباس. لباسها با تشريفات خاصى به خانه عروس فرستاده مىشد و براى شرکت در مراسم رختبران تعدادى زنان فاميل دعوت مىشوند. گاهى ضرب و دفى هم تهيه مىشد و وقتى خياط قيچى بهدست مىگرفت همه ابراز شادى مىکردند و مبارکباد مىگفتند. خياط ابتدا يک نقل بادامى را با قيچى از وسط دو نيم مىکرد و زنان هلهلهکنان و ليلىگويان شادمانى مىکردند و به عروس تبريک مىگفتند و پذيرايى از حاضران با شيرينى شروع مىشد. در اين جلسه فقط چادر عروس بريده مىشد و خياط بقيه پارچهها را با خود مىبرد.
اقسام ازدواج در ايران باستان
در مورد انواع پيوند زناشويي در ايران باستان گفتني است که زن و مرد به 5 صورت و تحت عناوين پادشاه زن- چاکر زن- ايوک زن- ستر زن- خودسر زن پيوند زناشويي ميبستند که هر يک جداگانه به شرح زير است:
1- پادشاه زن : اين نوع ازدواج به حالتي گفته ميشد که دختري پس از رسيدن به سن بلوغ با موافقت پدر و مادر خود با پسري ازدواج ميکرد و پادشاه زن از کاملترين حقوق و مزاياي زناشويي برخوردار بود و کلا" همه دختراني که براي نخستين بار و با رضايت پدر و مادر ازدواج ميکردند، پيوند زناشويي آنان تحت عنوان پادشاه زن ثبت ميشد..
2- چاکر زن : اين نوع ازدواج به حالتي اطلاق ميشد که زني بيوه به عقد و ازدواج با مرد ديگري در ميآمد. اين زن با زندگي در خانه شوهر دوم خود حقوق و مزاياي پادشاه زن را در سراسر زندگي مشترک دارا بود، ولي پس از مرگ آيين کفن و دفن و ساير مراسم مذهبي اش تا سي روزه توسط شوهر دوم يا بستگانش برگزار ميشد. ولي هزينه هاي مراسم بعد از سي روزه به عهده بستگان شوهر اولش بود، چون معتقد بودند در دنياي ديگر اين زن از آن نخستين شوهر خود خواهد بود و به همين علت پيوند دوم او تحت عنوان چاکر زن ياد ميشد.
سرحناي سنتي براي عشاير
عروس از حمام در کردن- شب قبل از عروسي زنان دو خانواده جمع شده و طي مراسمي که به عروس از حمام در کردن مشهور است با دست زدن همراه با صداي ساز و دهل در يک مسيري مي گردانند.
حنا بندون تا حنا واکن- پس از آن نوبت حنا بندون مي رسد که سر و دست عروس را حنا مي گذارند و فردا صبح عروس را به حمام برده و هديه اي هم به او مي دهند که اين مراسم حنا واکن نام دارد.
داماد از حمام در کردن- ظهر روز عروسي در صورت فعال بودن حمام عمومي به صورت رسمي و در غير اين صورت به صورت نمادين داماد را طي مسيري با ساز و دهل همراهي مي کنند.
داماد تخت زدن- بعد از آن داماد را به منزل پدري برده و در حالي که اطراف حياط را براي ميهمانان فرش کرده اند، در يک ايوان روي تختي که با لوازم عشايري آماده شده مي نشانند.
سرحناي- بعد از نشستن داماد روي تخت و جمع شدن ميهمان ها يک نفر براي اعلام کردن و شمردن پول کنار داماد مي نشيند و يک نفر هم اول سراغ پدر و مادر عروس و داماد و سپس بزرگترهاي فاميل و بعد سراغ بقيه مي رود و يکي يکي پول ها را مي آورد و شخص ديگر اعلام مي کند که به آن سرحناي مي گويند که به جاي بندرتخت انجام مي شود.
در دوران پهلوي، تقريبا دلالها براي خود اسم و رسمي پيدا کرده بودند و ديگر خود مرد و زن بهسراغ آنها براي ازدواج ميرفتند. از دلالهاي معروف آن دوره خالهکوکب در چالهميدان، ننهمصطفي در بازارچه شيخ هادي و ملکتاج در دروازهشميران بودند که خانههايشان مرکز آشناکردن زنان و مردان بود؛ البته ملکتاج سر و کارش با بزرگان و دربار بود تا جايي که تلفن شخصي داشت و از طريق تلفن، افراد را باهم جفتوجور ميکرد.
تعدادي از دارالخلافهنشينان، حمام و دلاکها را از بهترين نقاط و کاملترين واسطههاي ازدواج برميشمردند زيرا حماميها به احوال، اخلاق، چگونگي نجابت دختر و اقوامش واقف بودند و همچنين در اين مکان، عيوب ظاهري دختر مانند کچلي، سوختگي، نبود تناسب، تربيت، نظم، نشست و برخاست و... آشکار ميشد. از همان ورود دختر به حمام و باز و بستهکردن بقچه حمام و لنگبستن و نبستن معلوم ميشد زير دست مادر، مربي و بزرگتري نجيب و پاکيزه و خانهدار تربيت يافته يا برعکس و کار ديگر دلاک آن بود که از رمز و رموز مشتريان خود اطلاع داشت زيرا بسياري از زنان درددلهايشان را با دلاکها ميکردند.